بی دل

زندگی کتابیست که صفحاتش وارونه می شوند گهگاهی...

درباره من

هر پایانی آغازی بهتر خواهد داشت زمانی که تجربه هارا به تنهایی به دوش نکشی.صدای نتوانستن هارا بشنوی و با شکستن تابوهای پوشالی پاسخ هنرواره ای به آنها بدهی.آری دو وجود بازمانده از همان پایان به دنبال آغازی به بلندای رویاهایشان دست به قلم شده اند. قلمی که افسارش تنها به دست زیبا ترین رسم این دوران یعنی انسانیت مهار شده است.بازهم خواهیم گفت که چه کردندو چه کشیدیم اما هنوز هم بی قرار کاغذ های سفیدیم.حال تو هم شریک رقاصی های قلم بر همان کاغذ های سفیدی که فغان واژه هایش پنبه های سرخ گردن آنهاست.

 

بی دل

دنیا کوچکتر از آن است که گمشده ای را در آن یافته باشی
هیچکس اینجا گم نمیشود
آدمها به همان خونسردی که آمده اند
چمدانشان را می بندند و ناپدید می شوند
یکی در مه ... یکی در غبار ... یکی در باران.... یکی در باد و بیرحم ترینشان در برف.... آنچه بر جا می ماند رد پایی است و خاطرهایی که هر از گاه پس می زند مثل نسیم، پرده های اتاقت را....
تو اینطور نباش!!!
پیوندها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان