بی دل

زندگی کتابیست که صفحاتش وارونه می شوند گهگاهی...

دریچه

روزهای نافرجام،گله از من بی قرار نکنید که بلند تر از شما ستاره های شبانم فریاد می زنند.امیدوارانه چشم هایم سر میخورند زیر پلک های خوشبختی که نا ، معنا ندارد. حال چشم هایم را باور کنم یا شب های پرستاره شهر تورا؟
فاتحانه دست هایت را حس می کنم و تو باور میکنی انکار سرمای پشت دریچه تکامل را. دریچه ی نیمه باز، تمام دردم را به عمق چشمانت جاری می کند و افسوس که تو نزدیک تر هارا بیشتر می پسندی.

۱۲ ۷
. ℳƐĦƊℑ .
۲۵ دی ۰۶:۵۲
فقط آخرش😍

پاسخ :

فدات
بـفـریــن
۲۵ دی ۱۰:۳۷
فوق العاده عااالی😍😍
البته خیلی تکرایه من بی تقصیرم پستات عالین😀
بالاتر از  اینم نداریم ..
اگه داری بگووو

پاسخ :

سپاس 
ممنون بابت وقتی که گذاشتید
چکامه .غ
۲۷ دی ۰۱:۴۱
عالی بود👌🌸

پاسخ :

ممنون از وقتی که گذاشتید
Mahsa
۲۷ دی ۱۲:۱۲
عالی بود
...
چند بار خوندم ولی هنوزم یکم گنگه برام

پاسخ :

ممنونم لطف دارید
جناب منزوی
۲۷ دی ۱۶:۲۰
افسوس...
درود بر شما

پاسخ :

سپاس
کاکتوس :)
۲۸ دی ۱۶:۴۵
عالی بود :)

پاسخ :

سپاس فراوان
Ashkiba :)
۰۲ بهمن ۱۱:۵۰
میشه آپشن تفسیر رو هم اضافه کنین به ادامه ی متنتون؟:)

پاسخ :

به طبع هر خواننده ای تفسیر خودشو از یک متن داره
اما پیشنهاد خوبی هم هست که بعد از چندروز از انتشار پست توضیحی در موردش بنویسم
جامانده از قافله عشق
۰۲ بهمن ۲۳:۲۵
قشنگ
ساده پر احساس
موفق باشی

پاسخ :

سپاس فراوان
بهار
۱۷ بهمن ۲۳:۴۱
سلام ببخشید من یه مشکلی واسم پیش اومده نسرین گف بیام پیش شما میشه جواب بدید؟

پاسخ :

سلام
چه مشکلی
بهار
۱۹ بهمن ۲۰:۲۲
سلام خیلی ممنون حل شد... :)

پاسخ :

خواهش میکنم
amin tabaei
۱۴ اسفند ۰۱:۰۶
عالی.

به وب ما هم سر بزنید.
بیانت
۱۵ فروردين ۱۵:۵۳
متن جدید ننوشتی نویسنده جوان؟(:
منتظریما سه ماه گذشته از آخرین پست

پاسخ :

امیدوارم بتونم بنویسم و البته وقت کنم انتشار بدم
ممنون بابت حضورتون
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
دنیا کوچکتر از آن است که گمشده ای را در آن یافته باشی
هیچکس اینجا گم نمیشود
آدمها به همان خونسردی که آمده اند
چمدانشان را می بندند و ناپدید می شوند
یکی در مه ... یکی در غبار ... یکی در باران.... یکی در باد و بیرحم ترینشان در برف.... آنچه بر جا می ماند رد پایی است و خاطرهایی که هر از گاه پس می زند مثل نسیم، پرده های اتاقت را....
تو اینطور نباش!!!
پیوندها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان