دوشنبه ۸ خرداد ۹۶
تو آن نخل خاک های سرخی
که عظمت نگاهت کارون و اروند را به بازی گرفت
عمری رستم بودی زیر آتش کینه ها
تو خدای شهر خاکی ات بودی
آه از نبودن نگاهت کنار نخل های یتیم شده
آه از غرش وحشیانه توپ ها
مرد بی ادعای خط ها
ای جهانم آراسته ی نگاه مغرورت
شهر آزاد گشته
بی دل